دیکشنری
داستان آبیدیک
wireless device
wa͡iəɹləs dɪva͡is
فارسی
1
عمومی
::
افزاره بی سیم
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
WIRED IN
WIRED INTO
WIRED OR
WIREDRAW
WIREDRAWER
WIREDRAWN
WIREFRAME
WIREHAIR ED
WIREHAIRED TERRIER
WIRELESS
WIRELESS ACCESS POINT
WIRELESS BATTERY PACK
WIRELESS BODY AREA NETWORK
WIRELESS CHARGER
WIRELESS CHARGING DOCK
WIRELESS DEVICE
WIRELESS POWER CONSORTIUM
WIRELESS POWERSHARE
WIRELESS SENSOR NETWORK
WIRELESS SENSOR NETWORKS
WIRELESS TELEGRAPHY
WIREMAN
WIREPHOTO
WIRER
WIRERECORDER
WIRESPUN
WIRETAP
WIRETAPPER
WIREWAY
WIREWORK
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید